گوران ::
سه شنبه 85/12/29 ساعت 11:50 صبح
چشم انداز راه
یک مشت کوه سخت و گردنکش
آسمان کبود را در اغوش گرفته است.
سراندازش برفی بس سفید
دره دل خاموش، سیاه از درخت.
آب محبوس در جویها
همچنان می رود و هرگز پیچ و خم کوه را به پایان نمی برد.
جوش و خروش رودی که کف بر لب آورده
برای تنهایی شب لالایی غم انگیزی است.
باریکه راه توله مارمانند، که به هرکنج سرک می کشد
رهگذر را در اندیشه بی بن فرو می برد.
راه سنگلاخی است، بر کنارش سنگهای گرانی
که تا کنون گردش گردون آنها را نغلتانده است.
گاه بالا است، گاهی سرازیر
تلخی و شیرینی، دنیای گذرنده است.
نوشته های دیگران()